هفته نامه – شماره چهار

من در طول هفته معمولا به لینک های زیادی سر میزنم، از وبسایت های مختلف خبر‌های مختلف می‌خونم. وقتی میگم خبر الزاما منظور خبرهای لبه‌ی دنیا نیست. خیلی وقت های مطلب‌ها قدیمی هستند اما همچنان ارزش خوندن رو دارند. تصمیم گرفتم هر هفته روز های جمعه یک پست داشته باشم که این لینک‌ها رو به اشتراک بذارم.اگر دوست داشتین این مجموعه پست‌ها رو ببینید کافیه دسته‌بندی “هفته نامه” رو داخل وبلاگ نگاه کنید.

اجساد در این شهر کلمبیایی به طور معمول تجزیه نمی‌شوند و هیچ کس دلیل آن را نمی‌داند!

بعضی از جسد های مدفون شده در یک شهر کوچک در کلمبیا به شکل سالم و مومیایی شده باقی می‌مانند در حالی که کسی اون ها رو مومیایی نکرده. دلیل این موضوع هنوز مشخص نشده و یک انسان شناس از دانشگاه ملی کلمبیا می‌گوید که این اتفاق بخاطر قرار گرفتن آرامگاه در شیب یک کوه است که باعث می‌شود دائما باد داغ به آن قسمت بوزد و مثل یک کوره عمل کند.

مشکل نرم‌افزاری در یک خط هوایی مسافر ۱۰۱ ساله رو به عنوان یک بچه تشخیص داد

ماجرا از این قراره که یک خانم 101 ساله که در سال 1922 متولد شده موقع خرید بلیط هواپیما دچار مشکل میشه. سیستم رزرو بلیط هواپیما تاریخ تولد این خانم رو درست تشخیص نداده و تاریخ 2022 رو به جای تاریخ تولدش در نظر گرفته.
ظاهرا مشکل یک باگ نرم‌افزاری هست ولی سازمان مسافر بری چیزی در مورد جزئیات مسئله نگفته. هر چند سازمان مسافربری با این مسئله برخورد خوبی داشته و سعی کردن تا حد امکان سفر رو برای این خانم راحت کنند.

محمدرضا هستم!

من خیلی به تجربه اعتقاد دارم منظور این هست که برای یادگرفتن خیلی چیز ها زمان و کسب تجربه خیلی مهمه.از طرفی شنیدن تجربه آدم ها و صحبت در مورد اتفاق هایی که براشون افتاده یا نظراتشون در مورد یک موضوع رو خیلی دوست دارم. بنظرم این کار به شدت دید بخشه و باعث میشه شما خط فکری بهتری برای خودتون ترسیم کنید.
توی این پست از توئیتر اکانت محمدرضا هستم! تجربه خودش رو در مورد کار کردن هم زمان روی چند حوزه منتشر کرده. در ادامه آدم های مختلف هم اومدن و نظراتشون رو گفتن و بنظرم بحث خوبی شکل گرفته. خوندنش بنظرم کمک کنندست.

پاسخ به سوال مجردی و ۳۰ سالگی

در ادامه مطلب بالا که در مورد تجربه بود این توئیت رو هم دیدم و جواب هاش برام جالب بود. این شکل از سوال ها برای من خیلی جالبه. همونطور که گفتم دید بخش هستن و باعث میشن تصمیم های بهتری توی زندگی گرفته بشه.
خیلی حیفه که توی وب فارسی فروم هایی که توش اینجور بحث ها شکل بگیرن نداریم(من ندیدم اگر شما سراغ دارید لینک بدید). توی توئیتر بخاطر پخش و پلا بودن پست ها، پیدا کردن اینجور بحث ها یکمی سخته اما اگر فروم وب باشه راحت تر میشه خوند و یاد گرفت. یکی از دلایلی هم که من وبلاگ می‌نویسم و ترجیح میدم وبلاگ آدم ها رو به جای اینستاگرام یا تلگرامشون دنبال کنم همینه

هفته نامه – شماره سه

من در طول هفته معمولا به لینک های زیادی سر میزنم، از وبسایت های مختلف خبر‌های مختلف می‌خونم. وقتی میگم خبر الزاما منظور خبرهای لبه‌ی دنیا نیست. خیلی وقت های مطلب‌ها قدیمی هستند اما همچنان ارزش خوندن رو دارند. تصمیم گرفتم هر هفته روز های جمعه یک پست داشته باشم که این لینک‌ها رو به اشتراک بذارم.اگر دوست داشتین این مجموعه پست‌ها رو ببینید کافیه دسته‌بندی “هفته نامه” رو داخل وبلاگ نگاه کنید.

بر خلاف هفته پیش این هفته خبر های جالبی پیدا شد و بیشترشون هم از یک‌پزشک اومدن.

آنتن 50 ساله که وظیفه ارتباط با voyger-2 رو به عهده داره

این آنتن ۵۰ ساله که وظیفه ارتباط با voyger-2 رو به عهده داره. همچنین بیش از ۴۰ درصد از داده هایی که از کاوشگران به زمین ارسال شده توسط این آنتن دریافت شده.

معرفی تیکاپ ، تاکسی اینترنتی که خودتون قیمت سفر رو مشخص می‌کنید

استارتاپ تیکاپ که تازه شروع به کار کرده قرار مثل بقیه تاکسی های اینترنتی باشه با این تفاوت که این بار خود مسافر قیمت سفر رو مشخص می‌کنه.همچنین اجازه میده تاکسی های سنتی مثل تاکسی تلفنی ها و … هم از این پلتفرم استفاده کنند و سرویس خودشون رو بدن. در حال حاضر توی تهران در حال استفاده است و هنوز به بقیه شهر ها نرسیده.
ایده‌ی جالبی داره ولی اینکه واقعا این روش جواب میده یا نه رو نمی‌دونم. جالب تر میشه اگر بشه سر قیمت هم چونه زد 🙂 چون در نهایت با بالا پایین کردن قیمت بین مسافر و راننده میشه به توافق بین دو طرف رسید.

بازدید یک عکاس از مرکز نگهدار اجساد منجمد شده تا در آینده با پیشرفت تکنولوژی دوباره زنده شوند

به یک عکاس این اجازه داده شده تا بتونه به یک مرکز نگهداری اجساد انسان سر بزنه. اسم این مرکز Life Extension Foundation است که وظیفش منجمد کردن جسد انسان ها به شیوه‌ای خاصه که اگر در آینده علم تونست به نقطه‌ای برسه که آدم ها رو زنده کنه ، آدم هایی که داخل این مرکز در دمای منفی ۱۹۶ درجه منجمد شدند رو زنده کنه. ظاهرا با پرداخت 200000 دلار کل بدن و با پرداخت 200000 دلار فقط سر رو نگهداری می‌کنند.
این ایده از زمان های خیلی قدیم تر هم بود و من در موردش شنیده بودم. چقدر جالب میشه اگر روزی این امکان بوجود بیاد و واقعا یک نفر رو بتونن زنده کنند. ما الان به مومیایی یا جسد آدم هایی که صد ها سال پیش مردن دسترسی داریم اما فرض کنید روزی یک نفر رو زنده کنند که ۵۰۰ سال پیش مرده و الان دنیا به اندازه ۵۰۰ سال پیشرفت کرده.

عکس های یک خلبان از داخل کابین هواپیما هنگام طوفان

یک خلبان در طول پرواز از طوفان‌ها عکس های جالبی میگیره و منتشر میکنه. لینک اصلی سایت خلبان هم این هست.

کشف یک جمجمه پلیوسور

یک جمجمه به طولی تقریبی ۲ متر متعلق به یک searex کشف شده که 95 درصد سالمه و همین باعث شده که رکورد گینس شکسته بشه. نکته جالب این هست که بدن متعلق به جمجمه پیدا نشده و احتمال داده میشه که با بررسی بیشتر اون منطقه چیز های بیشتری بتونن پیدا کنند.

هفته نامه – شماره دو

من در طول هفته معمولا به لینک های زیادی سر میزنم، از وبسایت های مختلف خبر‌های مختلف می‌خونم. وقتی میگم خبر الزاما منظور خبرهای لبه‌ی دنیا نیست. خیلی وقت های مطلب‌ها قدیمی هستند اما همچنان ارزش خوندن رو دارند. تصمیم گرفتم هر هفته روز های جمعه یک پست داشته باشم که این لینک‌ها رو به اشتراک بذارم.اگر دوست داشتین این مجموعه پست‌ها رو ببینید کافیه دسته‌بندی “هفته نامه” رو داخل وبلاگ نگاه کنید.

این هفته با خبر حمله ایران به اسرائیل شروع شد و با خبر حمله اسرائیل به ایران هم تموم شد. عمده خبر ها در این مورد بود، در نتیجه لینک های کمتری توی این هفته نامه هست. در واقع فقط یکی هست:)

داستان پسر دو سر

ماجرا مربوط به یک نقص ژنتیکی هست که باعث شده پسری با دو سر به دنیا بیاد.

این هم از امروز

امروز صبح ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه از خواب بیدار شدم و اولین خبری که خوندم این بود که ایران دیشب راکت و موشک به سمت اسرائیل شلیک کرده.
اوضاع عجیبیه، هر لحظه گزارش میدن که چه موشکی از کجا شلیک شده، کجا رفته و … .
امیدواریم ادامه دار نباشه، جنگ در هر صورتی بده، یکسری آدم که فقط ی زندگی عادی میخوان، قربانی خواسته‌های یکسری آدم جاه طلب دیگه میشن.

هفته نامه – شماره یک

من در طول هفته معمولا به لینک های زیادی سر میزنم، از وبسایت های مختلف خبر‌های مختلف می‌خونم. وقتی میگم خبر الزاما منظور خبرهای لبه‌ی دنیا نیست. خیلی وقت های مطلب‌ها قدیمی هستند اما همچنان ارزش خوندن رو دارند.
تصمیم گرفتم هر هفته روز های جمعه یک پست داشته باشم که این لینک‌ها رو به اشتراک بذارم. این شما و این اولین مجموعه از این پست‌ها. همچنین اگر دوست داشتین این مجموعه پست‌ها رو ببینید کافیه دسته‌بندی “هفته نامه” رو داخل وبلاگ نگاه کنید.

عکس‌هایی که نشان می‌دهند در آخر، این طبیعت است که جای انسان مغرور را میگیرد

عنوان نوشته تقریبا گویای همه چیز هست. من جاهای متروک و اسرارآمیز رو دوست دارم در نتیجه این عکس‌ها حس خوبی بهم میده

خلاصه‌ای بر تاریخچه کدگذاری کیبورد

این پست از وبلاگ توضیح میده که کیبورد‌ها از کجا تشخیص میدن که کدوم کلید فشار داده شده و کدش رو به کامپیوتر اعلام می‌کنند. مثلا توی شکل پایین نشون میده که زمانی از photoelectric استفاده می‌کردند که اگر نور بهشون میرسید یعنی یک و اگر نمی‌رسید یعنی صفر. البته این روش قدیمی هست و این روز ها دیگه کاربردی نداره. من کل مقاله رو نخوندم و فقط ورق زدم .

به Notepad++ کمک کنید که از سایت پارازیت خلاص بشه

متاسفانه ترجمه بهتری برای عنوان به ذهنم نرسید ولی ماجرا از این قراره که یک کسی دامنه‌ای مشابه به سایت نوت‌پدپلاس‌پلاس درست کرده و با نشون دادن تبلیغات به کاربران سود میکنه. من از NotepadPlusPlus استفاده نمی‌کنم ولی اگر شما استفاده می‌کنید بهشون کمک کنید 🙂

ناسا در تلاش برای ساخت ساعت برای ماه

ناسا در تلاش برای ساختن یک ساعت هست که مناسب ماه باشه. ساعتی که قرار ساخته بشه مثل ساعت های زمینی نیست که مفهوم تایم‌زون رو داشته باشه بلکه یک چارچوب کامل از زمان که به شکل مرجع برای ماه در نظر گرفته می‌شود.
همچنین چون گرانش در ماه با گرانش در زمین متفاوته زمان سریع تر سپری خواهد شد یعنی ساعت با نرخ متفاوتی از ساعت های زمینی تیک میزند. چیزی حدود 58.7 میکروثانیه در هر روز. ( مسلما این موضوع از سواد من خارجه پس انتظار نداشته باشید که بتونم دقیق توضیحش بدم)

اولین تصاویر جدید از داخل رآکتور هسته‌ای فوکوشیما پس از 13 سال منتشر شد

این خبر هم از دو جهت برای من جالبه. اول اینکه مثل خبر اول ی جورایی اسرار آمیز به حساب میاد و دوم اینکه نشون میده انرژی هسته‌ای اونقدر ها هم که میگن مفیده، مفید نیست. از این جهت میگم مفید نیست که ما هنوز راهی برای دفع زباله‌ هاش پیدا نکردیم یا خطراتی مثل نشت تشعشعات و … . فاجعه چرنوبیل هم مشابه همین مورد هست. خبر رو که بخونید متوجه می‌شید که بعد از ۱۳ سال هنوز آثار تشعشعات هسته‌ای وجود و داره و طبق پیش‌بینی های خودشون (توی حالت خوشبینانه) احتمالا ۳۰ تا ۴۰ سال زمان نیاز هست برای پاکسازی.

دفاع پایان نامه – قسمت چهارم

به تاریخ ۲۷ بهمن ۱۴۰۲

الان که دارم این مطلب رو می‌نویسم ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه جمعه شب هست. کل امروز رو بارون اومد، الان هم هنوز نم‌نم داره میاد.
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ حدود ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه رفتم به سمت ترمینال. ساعت ۱۰ شب بلیط اتوبوس داشتم. حدود نیم ساعت زودتر رسیدم. ساعت ۱۰ سوار شدم و تقریبا ۱۵ دقیقه بعد از سوار شدن اتوبوس راه‌ افتاد.

توی اتوبوس منتظر بودم که حرکت کنه

کل مسیر رو بیدار بودم و نتونستم بخوابم، ولی بغل دستیم کل مسیر رو خوابید. یکمی جای منو تنگ کرده بود و بد خوابیده بود ولی اشکالی نداشت، کلا ۶ تا ۷ ساعت قرار بود پیش هم باشیم. ساعت ۴ و ۳۰ دقیقه صبح رسیدم به مقصد. با اینکه زمستون بود ولی اونقدر ها هم سرد نبود. تاکسی گرفتم و مستقیم رفتم سمت خوابگاه داخل خیابان نوروزیان.

درب ورودی خوابگاه

ساعت ۴ و ۵۰ دقیقه رسیدم خوابگاه. بعد از اینکه از نگهبانی رد شدم رسیدم به مهمانسرا که قراره یک شب اینجا بمونم. درب مهمانسرا بسته بود و ی شماره موبایل هم روی در بود که بهش زنگ زدم که درب رو برام باز کنه ولی مسئول مهمانسرا گفت که کسی اونجا نیست و ساعت ۸ صبح میاد. یعنی من باید تا ۸ صبح اونجا صبر می‌کردم.

درب ورودی مهمانسرا. یکم دربش داغونه ولی اونقدر ها هم بد نبود.
محوطه ی اطراف مهمانسرا که چند ساعتی رو منتظر موندم

هوا تاریک بود ولی خیلی سرد نبود. توی محوطه‌ی خوابگاه ها، پشت درب تا صبح منتظر موندم. ساعت ۷ تقریبا هوا روشن و کمی سرد شده بود. اما هنوز مسئول مهمانسرا نیامده بود.

محوطه اطراف مهمانسرا وقتی هوا روشن شد.

ساعت ۸ مسئول مهمانسرا اومد و رفتم داخل. کل مهمانسرا حدود ۵ تا اتاق داشت ، دو تا حمام ، یک دستشویی و یک آشپزخانه.
اتاق یک ، تخت شماره ۸ مال من بود.

تخت و وسایل من توی اتاق مهمانسرا
آشپزخانه مهمانسرا

به خاطر تعطیلات و شروع ترم جدید مهمانسرا خالی بود. یکمی جمع و جور کردم و لباس عوض کردم و رفتم به طرف دانشگاه، ساعت ۱۱ زمان دفاع من بود. تقریبا یک ساعت و نیم زودتر رسیدم به دانشگاه. یکی از بچه ها داشت دفاع می‌کرد و یکی دیگه از بچه ها که قبل من دفاع داشت پشت درب بود تا نوبت دفاعش برسه. من هم به عنوان مهمان دفاعش رو شرکت کردم. استرس داشتم و کلا فراموش کردم عکس بگیرم. آدم های زیادی برای دیدن دفاع نیومده بودند. برای دفاع من دو داور، به همراه استاد راهنما بودن و دو تا دانشجو هم بودن که بعد از دفاع خیلی به من لطف داشتن و کمی باهم صحبت کردیم.
از روز قبل که بیدار شده بودم دیگه نخوابیده بودم و یعنی تقریبا ۳۰ ساعتی بود که نخوابیده بودم ولی اصلا خوابم نمیومد.
ساعت ۱۱ داشتم لپ تاپ رو برای دفاع آماده می‌کردم و ساعت ۱۱ و ۲۰ دقیقه ارائه استارت خورد. دقیقا ۲۰ دقیقه صحبت کردم و بر خلاف انتظار خودم اصلا استرس نداشتم و خوب پیش رفت. بعد هم داور ها شروع کردن به سوال کردن که اونم خیلی خوب پیش رفت و تقریبا تونستم با کمک استاد راهنمام جواب های خوبی بدم. در نهایت هم من راضی بودم، هم استاد راهنما و هم اون دو تا دانشجویی که مهمان بودند. برای چند دقیقه از جلسه دفاع فرستادنم بیرون تا داوران و استاد راهنما نمره‌ی نهایی رو مشخص کنند. نمره نهایی ۱۸.۹۰ از ۱۹ بود. اون یک نمره هم اگر پایان نامه رو چاپ کنم بهم بعدا میدن. حس خوبی بود. چنتا برگه رو امضا کردم و بیرون از جلسه منتظر استاد راهنما بودم که باهم صحبت کنیم. بعد از اتمام دفاع برگشتم به طرف مهمانسرا.

بعد از دفاع به سمت درب ورودی دانشگاه برای برگشت به مهمانسرا

رسیدم مهمانسرا لباس عوض کردم و حدود ساعت ۱ و نیم خوابیدم. ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه دوباره رفتم بیرون که توی شهر ی چرخی بزنم و یکم خرید کنم. طبق عادت همیشه قبل از رسیدن به میدان اصلی شهر (بهش سبزه میدون یا میدون امام هم میگن) از اتوبوس پیاده شدم و رفتم به طرف بازار سنتی شهر. لپ تاپ و چنتا وسیله‌ی دیگه که توی خوابگاه نذاشته بودم توی کوله پشتی‌ام بود و یکمی سنگینیش اذیتم می‌کردم. بازار سنتی تو در تو و بزرگه. چنتا جای تاریخی هم وسط بازار هست که من دقیقا نمی‌دونم چی هستن ولی فک کنم بهش می‌گن سعد السلطنه.

بعد از بازار سنتی رفتم خیابون خیام ، که محله‌ی ژیگول تری هست. رفته بودم که قاب برای گوشیم بخرم ولی اون مغازه‌ای که دنبالش بودم رو پیدا نکردم. سمت فلاسک فروش هم رفتم ولی فلاسک نخریدم. فلاسک قبلیم هنوز سالم بود و ترجیه دادم از همون استفاده کنم تا وقتی خراب شد یکی دیگه بخرم. بعد هم برگشتم طرف قنادی پرستو توی خیابان بوعلی که یکی از معروف ترین قنادی هاست برای خرید باقلوا. سه تا باقلوا خریدم یکی لوزی و دو تای دیگه مدل پیچ که فک کنم گل رز هم بهش می‌گن و دوباره برگشتم به طرف مهمانسرا.

وقتی رسیدم مهمانسرا دیدم یک نفر توی اتاق اضافه شده ولی غریبه نبود. یکی از هم اتاقی های قدیمی به اسم امیرحسین بود که توی همین دانشگاه باهم ترم دو هم اتاقی بودیم. اون هم اومده بود برای دفاع ولی حدودا دو هفته دیگه نوبت دفاعش میشد. یکم حرف زدیم و چون خسته بودیم هر دو زود خوابیدیم.
صبح زود ساعت ۷ امیرحسین رفت دانشگاه و من دوباره تنها بودم. ساعت ۱ و ۴۰ دقیقه بلیط اتوبوس داشتم. پس تا اون موقع یکم کار های عقب موندم رو انجام دادم.

راستی دیشب کلی پتو برامون آوردن. البته استفاده نکردم چون از خونه یک پتوی کوچیک با خودم برده بودم و مهمانسرا هم خیلی گرم بود. بدون پتو هم میشد خوابید.

به هر حال تا ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه خودم رو مشغول کردم و بعد هم راه افتادم به سمت ترمینال. حدود یک ساعت توی ترمینال منتظر موندم ولی بهتر از بیکار نشستن توی مهمانسرا بود.

ساعت ۱ و ۳۰ دقیقه سوار اتوبوس بودم. صندلی تک نفره داشتم و اتوبوسش بهتر از اتوبوسی بود که باهاش اومده بودم. حدود ساعت ۷ و ۳۰ از اتوبوس پیاده شدم و برگشتم به طرف خونه.

دفاع پایان نامه – قسمت سوم

به تاریخ ۲۱ بهمن ۱۴۰۲

یکی از استرس هایی که خیلی از بچه‌ها از جمله خود من قبل از دفاع داریم قضیه پذیرایی هست. حدود یکسال پیش توی کانال تلگرام دانشگاه ما بعضی از بچه‌ها به موضوع پذیرایی اعتراض کردن و بچه‌های شورای صنفی این مورد رو بررسی کردند و بعد از اون دانشگاه پذیرایی رو ممنوع اعلام کرده البته اگر کسی بخواد پذیرایی کنه می‌تونه این کار رو انجام بده ولی به شرطی که پذیرایی به شکل پک باشه (برای اینکه محل ارائه تمیز بمونه)

من به چند دلیل پذیرایی نمی‌کنم :
اول اینکه از راه دور میرم برای دفاع و برام سخته که بخوام چیزی آماده کنم.
و دوم هم اینکه وقتی کسایی مثل ما که از لحاظ مالی مشکلی نداریم این کار رو نکنیم بچه هایی هم که وضعشون خوب نیست راحت تر این کار رو نمی‌کنن و بهشون فشار نمی‌آید.

بنظرم خیلی مسخرس این کار، جلسه‌ی دفاع ی جلسه‌ی بیست دقیقه‌ای هست برای اینکه شما بگی چیکار کردی قرار نیست مهمونی باشه، اگر هم پذیرایی قراره انجام بشه یک شیرینی معمولی کفایت میکنه.
همچنین اگر پذیرایی جلسه دفاع هنوز توی دانشگاه شما وجود داره و شما شورای صنفی هستید یا توی موقعیتی هستید که می‌تونید این تغییر رو بوجود بیارید، انجامش بدید. چنین کاری خیلی تاثیر بیشتر و بهتری نسبت به برگزاری کلاس ها اضافه یا اردو های الکی داره.

پ.ن : تقریبا برای دفاع آماده‌ام. بلیط رفت و برگشت رو گرفتم، خوابگاه رزرو کردم، برای ارائه هم آماده‌ام. امیدوارم خوب پیش بره. استرس نمره ندارم و اما حوصله‌ی اینکه بخوام ادامه بدم هم ندارم و امیدوارم تمام بشه و بره.

دفاع پایان نامه – قسمت دوم

به تاریخ ۱۴ بهمن ۱۴۰۲

امروز از طرف دانشگاه بهم زنگ زدن و زمان دفاع رو برام مشخص کردن.
تاریخ دفاع ۲۳ بهمن سال ۱۴۰۲ ساعت ۱۱ الی ۱۲ در آزمایشگاه نرم‌افزار

بیشتر کلاس های دوران ارشد ما هم توی همین آزمایشگاه انجام شد. اسم داور ها رو هم بهم گفتن ولی اینجا نمی‌نویسم. تقریبا یک هفته وقت دارم. کار خاصی برای پایان نامه ندارم که انجام بدم فقط اینکه باید تمرین کنم ۴۲ تا اسلاید رو داخل ۲۰ دقیقه ارائه بدم.

فردا سعی می‌کنم بلیط اتوبوس بگیریم که خیالم از بابت اتوبوس راحت بشه، البته خوابگاه هم باید بگیرم. بعد از دفاع یک شب توی خوابگاه می‌مونم. بنظرم خوبه، دفاع میکنم و خیالم که راحت شد شب توی شهر برای آخرین بار ی چرخی میزنم.
خیابون خیام رو خیلی دوست دارم، مغازه های قشنگی داره، مخصوصا وقتی از سمت میدون امام میرید به سمت خیام (ممکنه اشتباه بگم، اسم خیابون ها رو خوب بلد نیستم) ، آخر خیابون، سمت راست ی مغازه هست که فقط فلاسک های یک نفره چایی میفروشه. من خیلی مغازشو دوست دارم و ی بار هم ازش ی فلاسک خریدم. شاید این دفعه هم که رفتم یکی بگیرم.